در حال بارگذاری ...
...

فائزه بختیار کارگردان نمایش حراج

امیدوارم به وقت مرگ لذت اجرا را بچشیم و با خود به گور ببریم

فائزه بختیار کارگردان نمایش حراج

امیدوارم به وقت مرگ لذت اجرا را بچشیم و با خود به گور ببریم

نمایش حراج به کارگردانی فائزه بختیار که برداشتی آزاد از نمایشنامه دوجی نوشته یوکیو میشیما است که از ناریخ ۱۳، لغایت ۲۸ اسفندماه سال جاری در سالن اصلی مجموعه تالار هنر روی صحنه خواهد بود فائزه بختیار در جشنواره استانی ۱۴۰۰ موفق به کسب عنوان بهترین بازیگری زن در نمایش بانو آئویی شد.

به گزارش خبرنگار ایران تئاتر از اصفهان، فائزه بختیار دیپلم گرافیک از هنرستان فنی و حرفه ای (هنرستان معتمد ۱۳۸۷ تا ۱۳۸۹،  (کارشناسی کارگردانی سینما از دانشکده سینما تئاتر (دانشگاه هنر تهران  ۱۳۹۱ تا ۱۳۹۴،( و کارشناسی ارشد بازیگری از دانشکده هنر (دانشگاه تربیت مدرس ۱۳۹۵ تا ۱۳۹۸(

از سال ۱۳۸۳ علاوه بر تحصیلات آکادمیک، دوره های زیادی گذرانده است و از سال ۱۳۸۵به صورت حرفه ای به عنوان بازیگر، نمایش های زیادی در صحنه های مختلف اجرا کرده بعد ها به کارگردانی علاقه مند شد و تئاتر و فیلم کوتاه کارگردانی کرد. طراح حرکت چند نمایش و اجرا بوده. جادوی صدا و لذت کار در این حیطه با گروه، چند پرفورمنس و چیدمان صوتی را به وجود آورد. سه سال مدیریت مرکز سلامت و هنر را به عهده داشته.کسب جایزه اول بازیگر زن  ( نمایش بانو آئویی جشنواره استان ۱۴۰۰) ،فیلم کوتاه بچه راه یافته در جشنواره ونیز، اوزو ایتالیا ، خیخون اسپانیا و...(۱۳۹۴-۱۳۹۶)، برنده بهترین بازیگر زن برای فیلم کوتاه غاشیه از 

( defiant arc international film festival 2021)، نامزد بهترین بازیگر زن برای فیلم کوتاه غاشیه (

POP Academy Award 2020) ، ثبت شدن فیلم کوتاه بچه در سایت معتبر جهانی،  IMDBفیلم کوتاه سگ پذیرفته در جشنواره ریندنس (جشنواره فیلم های مستقل انگلستان ۱۳۹۹) ، جایزه کارگردانی فیلم کوتاه وقت قبلی (جشنواره اخلاق پزشکی  تهران ۱۳۹۸) ، برگزیده ایده اجرایی چیدمان اجرای نیزار (جشنواره کیش  ۱۳۹۹)

فیلم کوتاه وقت قبلی راه یافته در جشنواره فیلم سلامت (۱۳۹۶) ، تقدیر بهترین بازیگر در نمایش کافه ای ها به کارگردانی خودم(جشنواره جوان ۱۳۸۹) ،پرفورمنس بازی-گر راه یافته در جشنواره مونولوگ (دانشگاه هنر ۱۳۹۷) ، کاندیدای بازیگری برای فیلم سگ(جشنواره بین المللی فیلم کوتاه نهال ۱۳۹۸) ، طراح حرکت در اجرای تنها یک زمین داریم، به کارگردانی فلورماری فوئنتس و سرپرستی حمیدرضا اردلان (جشنواره آئینی سنتی ۱۳۹۹) ،نقش اصلی سریال ساعت فراموشی (۱۳۸۹) ، سریال جاده قدیم(بهرام بهرامیان ۱۳۹۴) ، سریال چرخ و فلک(بهرام عظیم پور ۱۳۹۵) ، نقش اصلی سریال در محاصره (امیرمهدی پور وزیری ۱۳۹۴)  ، اجرای تنها یک زمین داریم (جشنواره فجر ۱۳۹۹) ، اجرای نمایش تو مشغول مردنت بودی (بخش تجربی فجر ۱۳۹۷) ، بازیگر نمایش تو مشغول مردنت بودی (تالار هنر ۱۳۹۶) ، چیدمان های صوتی نیزار، درخت طوبی و عصارخانه (۱۳۹۹-۱۴۰۰) ، بازیگر و طراح حرکت نمایش بانو آئویی (مولوی ۱۳۹۸ و تالارهنر ۱۴۰۰) ، طراح حرکت مجمع پرندگان(منطق الطیر عطار ۱۳۹۹) ، طراح و کارگردان نمایش حراج نوشته یوکیو میشیما (۱۳۹۹-۱۴۰۰) و... در کارنامه او به چشم میخورد و در ۀخرین روزهای سال 1400 نمایش حراج را در تالار هنرهنر به روی صحنه برد، به همین بهانه با او گفت و گویی کرده این که در ادامه می‌خوانید:

 

  زمان زیادی است که حراج را تمرین می‌کنید، چرا سراغ این متن رفته اید و در روند تولید این اثر چه گذشت؟

ابتدا بهتر است در رابطه با متن و نویسنده آن بگویم داستان برگرفته از یک داستان قدیمی به اسم دوجوجی ست. |دوجوجی نام یک نمایشنامه کهن و معروف نو  (Noh)

از یک نویسنده‌ی ناشناخته است. این نمایش در معبد بودایی دوجوجی می گذرد و داستان یک اژدهای انتقام‌جو و یک زنگ معبد را روایت می‌کند:

 معبد دوجوجی سال‌ها ست که هیچ زنگی ندارد. اما امروز روز مبارکی است، و راهب بزرگ دوجوجی ترتیبی داده است که ناقوس جدیدی در معبد نصب شود. خادمان معبد با تلاش فراوان موفق می‌شوند ناقوس را در جایگاه خود قرار دهند. به دلایلی که راهب بزرگ توضیح نمی‌دهد، تمام فرایند وقف و نصب ناقوس باید بدون حضور زنان در محوطه معبد انجام شود. اما یک زن رقصنده به دروازه نزدیک می‌شود و با اجرای یک رقص بداهه، خدمتکاران را متقاعد می‌کند که او را بپذیرند. او به رقصیدن در مقابل خادمان هیپنوتیزم شده ادامه می‌دهد، به آرامی به زنگ نزدیک می‌شود، سپس آن را به شدت به صدا درمی‌آورد، رقصنده زیر زنگ می‌ایستد و می‌پرد. هم‌زمان زنگ به زمین می‌افتد و او درون زنگ پنهان می‌شود. خادمان از حالت خلسه بیرون می‌آیند و می‌بینند که زنگ روی زمین است آنها به سختی آنچه را که اتفاق افتاده به خاطر می‌آورند. سپس می‌روند تا به راهب بزرگ که با عجله می‌آید خبر بدهند. او خادمان را سرزنش می‌کند و داستان زنگ قبلی را برای‌شان تعریف می‌کند:

«سال‌ها پیش، راهبی از استان‌های شمالی سالانه به زیارتگاه کومانو سفر می‌کرد و هر بار در خانه یک پیشکار توقف می‌کرد. او برای دختر پیشکار هدایایی می‌آورد. دختر پیشکار به راهب علاقه داشت و یک بار پیشکار به شوخی به دخترش گفت که وقتی بزرگ شد می‌تواند همسر راهب شود. دختر که متوجه نبود این یک شوخی ست، چند سال بعد پیش راهب رفت و از او خواستگاری کرد. راهب این درخواست را رد کرد ولی دختر به شدت پافشاری کرد. راهب وقتی دید که او جواب منفی را نمی‌پذیرد، از خانه پیشکار بیرون رفت، از رودخانه‌ای خروشان رد شد و به طرف معبد دوجوجی رفت و خواست که او را پنهان کنند، و آنها این کار را انجام دادند؛ زیر زنگ. دختر به دنبال راهب دوید، اما نتوانست از رودخانه عبور کند. او در خشم شدید خود به یک مار غول پیکر تبدیل شد و به سمت معبد شنا کرد. خود را به معبد رساند، دور زنگ حلقه زد و زنگ را چنان داغ کرد که راهب در داخل زنگ سوخت و خاکستر شد

خادمان با شنیدن این داستان تصمیم می‌گیرند روح خطرناک رقصنده را از زیر زنگ بیرون آورند. آنها به درگاه خدایان نگهبان شرق و غرب و جنوب و شمال و مرکز دعا می‌کنند. سپس بخشی از سوگند فودو را می‌خوانند، به سختی زنگ را بلند می‌کنند و اژدهایی از زیر آن بیرون می‌پرد. کاهنان با کمک دعا و بالا آوردن تسبیح‌های خود موفق می‌شوند اژدها را از خود دور کنند. اژدها به رودخانه هیتاکا می‌جهد و در زیر امواج ناپدید می شود.

|یوکیو میشیما در سال ۱۹۵۷ نمایشنامه‌ی دوجوجی (حراج ) را با الهام از داستان‌های کهن معبد دوجوجی به روز می‌نویسد. نمایشنامه‌ی میشیما در یک حراجی می‌گذرد و فضایی پست‌مدرن دارد. شخصیت‌های این نمایشنامه به این ترتیب هستند: ۱. فروشنده (که می‌تواند همان راهب بزرگ باشد) ۲.خریداران (که شاید خادمان و کاهنان معبد هستند) ۳. دختر رقصنده یا بازیگر: نام او کیوکو (きよく) به معنی «خاطره» است و ۴. یک نوازنده‌ی خیابانی. در این نمایشنامه همچنین از خانمی اشراف‌زاده به نام ساکورایاما (さくらやま) به معنی «کوه شکوفه‌های گیلاس» و معشوق او، که پسر جوانی به نام یاسوشی (やすし) است، نام برده می‌شود؛ یاسوشی در زبان ژاپنی به معنی «باوفا» است.

در این نمایش برای کار بدون مرز تمامی اسامی را از کارکتر ها حذف کردیم که کار جهان شمول باشد. از نظر من پیام اصلی این نمایش با دگرگونی کارکتر رقصنده یا بازیگر شکل می‌گیرد چون با شر درون خود مواجه می‌شود، با رنج های خود کنار می‌آید (همان تبدیل شدن به اژدها از خشم در داستان کهن)و به زندگی ادامه می‌دهد. او می‌خواهد خودش را از ریخت بیاندازد ولی  در انعکاس آیینه ها تصویر آن چهره ی از ریخت افتاده خودش را می‌بیند و پشیمان می‌شود. این همان روبه رو شدن با شر درون است. یین و یانگ. برای تعادل باید تضاد ها را دریافت .همانطور که در مفهوم کلی عقیده میشیما این است که سنت و آداب و رسوم در کنار مدرنیسم تعریف و معنی می‌یابد.

 

در رابطه بازیگران و عواملی که با شما همکاری کرده اند تا حراج به آخر سال برسد، بگویید؟

نمایش حراج برداشتی آزاد از نمایشنامه دوجوجی نوشته یوکیو میشیما بوده است. بازیگرانی که در این اثر ایفای نقش می‌کنند عبارتند از

فائزه بختیار ، شهراد بیدآبادی، حمیدرضا یحیی آبادی، شیدا مکارمی، پیمان رضوی، هانیه فراست پور، نگین احمدی، شیوا مولویان، علی قاسمی، سمانه صراف، طراح صدا: مهدی بهبودی، طراح عروسک: سهیلا باجلان، الناز بختیار، طراح حرکت: فائزه بختیار، طراح پوستر و بروشور: علیرضا عسکری فر، مریم نصر، طراح لباس: فائزه بختیار، طراح صحنه: مهدی بهبودی، فائزه بختیار، خواننده و نوازنده‌ی تامپورا: آرمان عامری ماهانی، دستیاران کارگردان: شیدا مکارمی، مدیر صحنه: آناسیک زاروکیان، منشی صحنه و تمرین نگار: یگانه احمدی، دستیاران صحنه: علی رجبی، حنانه رضایی، ملیسا خان ملکیان، کتایون دشتی، عکاس | تبلیغات : امیرحسین مسعودی، ساخت عروسک: الناز بختیار، مشاور ساخت دکور و ساخت قطعات: علی ناصری، ساخت دکور: هیدرو صنعت، مهدی بهبودی و گروه تیاتر اسباب بازی، دوخت لباس: گروه تیاتر اسباب بازی . محل اجرا سالن اصلی تالار هنر است و علاقمندان می‌توانند برای خرید بلیت به سایت تیوال مراجعه کنند

 

در آخر هر مطلبی که فکر می‌کنید به حراج و دنیای آن ربط دارد بفرمایید؟

جهان ناشناخته‌ها، جهان حیرت انگیزیست. آدمی همیشه از روی عادت به چیزی پناه می‌برد که نسبت به آن شناخت دارد. اما برای خلق باید ازین مرز رد شد و با ناشناخته‌ها روبرو شد

از دی ماه ۱۳۹۹ شروع کردیم و به اجرای پایان سال ۱۴۰۰ رسیدیم. بعد از یک سال و سه ماه تمرین و تجربه و رسیدن به سه شکل اجرا، اکنون این به چشم و گوش شما عزیزان رسید؛ که اگر ادامه می‌دادیم باز هم چیزهای جدیدی برای کشف و خلق بود. و خلق هرگز چیزی جز تمرین و تمرین نبود.

در این مدت تمامی تلاشم این بود یک گروه شویم، محیط پیرامون را مشاهده کنیم و این مشاهدات را با اتود‌های مختلف بروز دهیم. به ساده‌ترین اسباب روزمره توجه کنیم و با بازی به کارکردهای مختلف آن‌ها برسیم؛ مثل یک کودک.

در این روند با روان تک-تک اعضای گروه همراه بودم تا با مطالعه روانشناختی، بی‌درنگ نویسی، بدن‌آگاهی، مراقبه، آشپزی، سفر به طبیعت و ... با درون خود بیشتر مواجه شوند و به شفای بچه درون بپردازند و بعد با تکنیک‌هایی آموزشی به سوی اجرا روند. گاهی این راه بسیار دشوار می‌نمود، اما برای ساختن، باید اول از پایه ویران کرد...

این گروه در تمام مراحل ساخت و پرداخت با پژوهش ادوار مختلف و تلاش شبانه‌روزی همراه و هم‌دل شدند تا همه چیز بدین گونه به اجرا برسد.

 امید است روزی برسد که همگی چه بر صحنه تئاتر و چه در صحنه زندگی مانند بازی های کودکانه در لحظه، با عشق خالصانه‌ کنار هم صادقانه زندگی کنیم تا به وقت مرگ لذت اجرا را بچشیم و با خود به گور بریم.