شهرام جباری نویسنده معاصر:
از قصه گویی برای جنوب، تا نمایشنامه نویسی از مردم جنوب
بی شک نمایشنامه یکی از مهمترین ارکان یک اثر نمایشی است، هنر نمایشنامه نویسی امروز ایران را میشود مدیون ایرانی نویسی و توجه به مفاهیم ایرانی دانست در میان نویسندگان معاصر هستند کسانی که گستره فعالیتهایشان را محدود به یکی از موضوعات اساسی جامعه نمیکنند و هر جا آلام و دردی روحشان را بیازارد شروع به نوشتن میکنند.
به گزارش تئاتر اصفهان، شهرام جباری که بیشتر او را بخاطر داستانهایش می شناسیم چند وقتیست سراغ نمایشنامه نویسی رفته «دخترک پابرهنه»نام یکی از اولین داستانهای موفق جباری است که اینروزها نمایشنامه آنرا به نگارش درآورده و در نوبت اجرا قرار دارد.موفقیتهای شهرام جباری در حوزه داستانویسی و پیوستن او به جرگه نمایشنامه نویسان و اجرای اولین اثر او بهانه ای دست داد تا گپ وگفتی با این هنرمند خطه جنوب کشور انجام دهیم .
در مورد داستانها ،شروع فعالیت و دغدغه هایتان بگویید؟
از همان دوران کودکی در میان تمام سرگرمیهای کودکانه آنجا که نوبت قصه های مادر بزرگ میرسید بیشترین لذت برایم رقم زده میشد .یادم می آید کتاب و مجله هایی که عکس بیشتری داشتن هیچوقت از دستم در امان نبودند ،،تصاویر آنها را نگاه میکردم و برای خودم از آن تصاویر قصه درست میکردم.قصه هایی که از عکس کتاب و مجلات درست میکردم را بارها برای دیگران تعریف میکردم...
کمی که سن وسالم بالاتر رفت قصه نویسی بیشتر برایم جدی شد آن موقع ها مسجد سلیمان گروههای تئاتری زیادی داشت احمد نصوحی، هوشنگ هیهاوند کسانی بودند که از آنها تاثیر زیادی گرفتم نمایشهایی که در آنهاقصه وجود داشت بیشتر مرا جذب کرد.اولین تجربه موفق و جدی من برمیگردد به مسابقات داستانویسی دانش آموزی ،داستان «بادبادکها» را نوشته بودم و رتبه اول مسابقه داستانویسی دانش آموزی را بدست آوردم .چند سالی به قصه نویس وقصه گویی و تاثیر آن در رابطه با رشد و شکوفایی کودک ونوجوان پرداختم. اگر بخواهم خلاصه ای از آنچه طی این سالها به آن پرداختم عرض کنم ذکر موارد ذیل مهمترین آنها هستند:
مجموعه «پوتین سربازی»
مجموعه داستان «تخته سیاه 1380
مجموعه داستان«جنوب سرزمین کودکی ام»1382
مجموعه قصه های «پیرمرد و کلنگ»1385
مجموعه قصه «کودک و نفت»
قصه گویی برای کودک و نوجوان
«دخترک پابرهنه» که بعدها مجموعه شعری با همین نام به رشته تحریر درآمد و امروز نمایشنامه آن در دسترس است.
در برخی از نمایشهای آن دوره نیز به عنوان دستیار و با مشاور کارگردان حضور داشتم:
نمایش رستم و سهراب به کارگردانی احمد صمیمی
نمایش «اپرای محزون واگنر»به کارگردانی هادی عسکری
در این سالها همیشه داستان مینوشنید و هیچوقت سراغ نمایشنامه نویسی نیامدید فکر میکنید علتش چه بود؟
نمیدانم چرا، ولی خاطرم هست آنموقع ها بیشتر نمایشها قصه گو نبودند و اصولا کارهایی بودند که یا در آنها قصه اصلا وجود نداشت و یا اگر در آنها قصه ای بود،آن قصه ،قصه من نبود.
من به داستان به شکل یک کپی از واقعیت نگاه نمیکنم. منعکس کردن واقعیت بیرونی دقیقاً به همانشکل که رخ داده جذابیتی ندارد. واقعیت بیرونی هر روز رخ میدهد و منعکس کردن آن در آینهی داستان نه ضرورتی دارد و نه به عقیدهی من زیباست. داستان، آن کشف و شهود نویسنده و خواننده است که نهایتاً به نقطهی عطفی حیرتانگیز ختم میشود. این که داستان خالی از انکشاف و حیرت پیامد کرده باشد برای خود من جذابیتی ندارد. تا آنجا که اگر نتوانم در داستانی آن نقطهی عطف حیرتانگیز را ایجاد کنم داستان را دور میریزم!
یکی از اصلیترین ارکان قصهگویی «تعلیق» است. اهمیت تعلیق در آثار شما تا چه اندازه است؟
تعلیق موجب شگفتی و حیرت خواننده میشود. داستان خوب باید نقطهی حیرتی ایجاد کند. کم نیست کتابهایی که خواندنشان شما را قلقلک هم نمیدهد. نویسندههایی هستند که بیست یا سی کتاب دارند اما خواندن هیچ کدامشان تاثیر در خواننده ایجاد نمیکند. به نظر من این شیوه درست نیست.ایجاد شگفتی و حیرت یکی از مهمترین ارکان داستان است. چرا که شگفتی منجر به اندیشه میشود. لحظهای که خوانندهی شما دچار حیرت شود، لحظهایست که جرقهی اندیشهای در ذهنش زده میشود و آن لحظه همان است که من در تلاشم خوانندهام را به سویش هدایت کنم. اهمیت تعلیق در این است که آن نقطهی شگفت را در داستان بوجود می آورد.
نمایشنامه نویسی امروز ایران را چگونه میبینید؟
به باور من ایشنامه نویسی در ایران هنوز در دوران گذار است و نمایشنامه نویسان همچنان تحت تاثیر بزرگان قدیمی این رشته از کشورهای اروپای شرقی و روسیه قرار دارند. ایرانی نویسی و توجه به مفاهیم ایرانی و روزمره را علت اصلی پیشرفت نمایشنامه نویسی در ایران میدانم و اعتقاد دارم در ادبیات فارسی و ایرانی آنقدر موضوع و ایده و مفاهیم وجود دارد که تا حدودی ما را بی نیاز از مفاهیم غربی میکند مانند قصه های کهن و باستانی ایرانی، اتفاقات تاریخی بیشمار ، نگاه فلسفی و عرفانی بزرگان ادبی، آیینهای مذهبی و نمایشهای کهن از جملهی این موارد است که به باور من کمتر به آنها پرداخته شده است . نمایشنامه نویسان با مطالعه تاریخ و داستانهای قدیمی ایرانی میتوانند کاراکترهای جذابی از دل آن استخراج کنند که هم مورد توجه مخاطبان قرار گرفته و هم ادای دینی باشد که نویسندگان کهن و قدیمی ایرانی . واقعیت این است که نمایشنامه نویسی امروز ما حال خوبی ندارد اینروزها بسیار شاهد این اتفاق هستیم که اکثر گروهها ی نمایشی دغدغه انتخاب متن دارند و از نبود متن مناسب با احوال آنها رنج میبرند.
در میان داستانهای موفق و مورد توجه علت اینکه پیش از همه«دخترک پا برهنه» را برای تبدیل به نمایشنامه انتخاب کردید چه بود؟ در واقع وجه تمیز این اثر از دیگر آثارتان چیست؟
به باور من رسالت اصلی و اساسی هنرمند بیان آلام و دردهای جامعه است نوشته ای که درآن اندیشه ایجاد شود ارزشمند است دخترک پابرهنه قصه دختران امروز سرزمین من است قصه تلاش، اراده و سماحت برای رسیدن به هدف. مهمترین اصل در داستان ونمایش شخصیت داستانی ونمایشی است زیرا اوست که به اثر جان می بخشد بنابراین نویسنده باید در نوشتن از یک شخصیت پردازی صحیح استفاده نماید . شاید برایتان پیش آمده که تا آخر نمایش نتوانید با یک شخصیت نمایشی ارتباط برقرار کنید که بیشترین عامل به عدم شخصیت پردازی صحیح نویسنده باز می گردد .
در شخصیت پردازی باید تمامی جوانب روحی ، روانی ، فیزیکی ، اعتقادی ، فرهنگی عاطفی و اجتماعی فرد را در نظر داشته باشیم و همه این مواردی که ذکر شد با هم برای شخص مورد نظر از یک تناسب کامل برخوردار باشد و اگر بخوبی بتوانیم آنها را برای شخصیت نمایشی خود توصیف کنیم می تواند برای معرف شخصیت نمایشی ما باشد که در صحنه نمایش هویت پیدا می کند و تماشاگران ما به خوبی با او ارتباط برقرار می سازد . البته رعایت این مورد به کمک شخص بازیگر هم خواهد آمد زیرا وقتی بازیگر شخصیت خود را بشناسد بهتر می تواند از عهده نقش خود برآید . شناخت روحی و روانی می تواند بیش از همه مورد توجه بازیگر و تماشاگران قرار گیرد شناخت روح و روان آدمی می تواند باعث اخذ سریع حس توسط بازیگر و انتقال به تماشگر باشد .
توجه به نگاه عمیق و خوب دیدن در قصه گویی، تنوع در بیان ، شناخت عمیق شخصیت ها، چگونگی تغییر صحنه ها ، جایگاه حرکات دست و صورت در قصه ، پردازش چند باره داستان ها ، استفاده از توانایی های شخصی و ابزارهای ساده در حد امکان، توجه به لحن صدا ،شروع ،میانه و پایان داستان ،متصل بودن اتفاقات و توجه به مخاطب و قانع کردن او از جمله نکات کاربردی بود که در تحلیل این داستان مطرح و به آن رسیدگی شد. شاید علاقه من به «دخترک پابرهنه»بیشتر به خاطر نزدیکی من به شخصیت اصلی داستان است.دختری که میخواهد فوتبالیست شود و اجتماع اطرافش آنرا نمیپذیرد.شخصیتی در برابر همه ناملایمات می ایستد،میل به مبارزه دارد و از هدفش باز نمی ایستد. نمیدانم شاید دخترک پابرهنه قصه دختر هر کدام از ما باشد.
در حال حاضر نمایشنامه«دخترک پابرهنه» در چه مرحله ای از تولید است؟
هومن حیدری یکی از کارگردانان خوب و موفق استان اصفهان بعد از خواندن داستان دخترک برهنه پیشنهاد نگارش نمایشنامه ای بر آن اساس را داد و من آنرا نوشتم.
با تغییراتی که بواسطه نقطه نظرات شورای ارزشیابی بر نمایش ایجاد کرد در اختیار هومن حیدری قرار گرفت و در حال حاضر مراحل تمرین وآماده سازی آن در حال انجام است.
تا چه اندازه هومن حیدری را برای دخل و تصرف در کار آزاد گذاشته اید؟
مطمئنا من هم مانند هر نویسنده دیگر بر اثری که خلق کرده ام تعصب دارم اما واقعیت امر این است وقتی من نقطه پایان را گذاشتم دیگر به عنوان شهرام جباری نویسنده صاحب اثر نیستم و از آنجا به بعد کارگردان است که با تمامی تفکراتش صاحب اثر و مولف بعدی است ،در رابطه با این نمایشنامه هم این مسئله صدق میکند و حیدری آزاد است تا آنجا که روح اثر و حان اثر دستخوش تغییر نشود هرگونه تصرفی که به پیشبرد اهداف او در کارگردانی کمک کند ،ایجاد نماید.
در پایان پرسشی که از همه نویسندگان میشود، آیا شما نویسندگی را به عنوان یک حرفه میدانید؟
امروزه بدون تعارف حرفه به آن چیزی اطلاق میشود که بتوان از آن ارتزاق و با آن گذران زندگی کرد. درآمدی که از این راه کسب میشود در حد شوخی است البته ذکر این نکته ضروریست که در مراتب بسیار بالاتر و حرفه ای تر شاید درآمدی بتوان کسب کرد که پاسخگوی معیشت هنرمند باشد که در این حالت آن نویسنده بی شک از بهترینهاست. اگر میخواهیم هنر نمایش و در ورای آن نویسندگان، کارگردانان ودیگر هنرمندانمان را نگاه داریم باید از آنها حمایت کنیم. باید به تماشای آثار آنان بنشینیم. هنرمندی که دغدغه نان داشته باشد باید شرافت هنری خود را بفروشد تا بتواند زندگی کند چیزی که امروزه به مراتب شاهدبی شک نمایشنامه یکی از مهمترین ارکان یک اثر نمایشی است، هنر نمایشنامه نویسی امروز ایران را میشود مدیون ایرانی نویسی و توجه به مفاهیم ایرانی دانست. در میان نویسندگان معاصر هستند کسانی که گستره فعالیتهایشان را محدود به یکی از موضوعات اساسی جامعه میکنند.امروزه هنرمند تئاتر ما دچار فقر اقتصادی روز افزون است و از امکانات مناسب و ابزارهای استاندارد برای تحقق اراده فرهنگی خود بهرهمند نیست چرا هنرمند تئاتر برای تامین معاش خود ناچار است مسئولیتهای ذاتی هنرش را تعطیل کند و به جای پرداختن به مسئلههای اساسی و دغدغههای فکری اش به تبلیغ و تبیین ارزشهای بدیهی بپردازد؟ چرا من سالها مرارت ورنج داستانویسی را حتی یک خط از آن را نتوانم به چاپ برسانم چرا که باید از جیبم برای آن هزینه کنم و همگی یا از بین بروند یا رنگ جوهر ببازند؟ چرا ه هنرمندباید تولید تئاتر مبتنی بر منافع ملی را رها سازد و سالها نیروی خلاقهاش را صرف ساخت و ساز تئاترهای سفارشی و محافظهکارانهای تحت عنوان تئاتر فاخر و کند؟ چرا مراکز علمی آموزشی تئاتر ما از سطح علمی مطلوبی برخوردار نیستند و خیل عظیم فارغالتحصیلان تئاتر برای ورود به عرصه حرفهای آمادگی ندارند و بازار کار برای آنها پیشبینی نشده است؟ چرا تولیدکنندگان تئاتر برای عبور از تنگنای ممیزی بیقاعده و نامربوط به مصالح توسعه نارچارند به جای تولید و قوام بخشیدن به ادبیات نمایشی خود دست به دامن آثار خارجی یا آقار تکراری یا دست هزارم شوند؟ به هرحال میخواهم بگویم اگر امروز هنرمندانمان را درنیابیم شاید فردا دیگر فرصت جبران نباشد.