در حال بارگذاری ...
نگاه وحید عمرانی به نمایش «استرالیا» به کارگردانی پیمان کریمی

«استرالیا» عاشقانه ای در غربت

روایتی از سه شخصیت ، گادین مردی با اصالت اروپایی، عدنان پسری از جنوب ایران، و سامیه دختری افغان، که برای مهاجرت به استرالیا راهی میشونداما هرگز به مقصد نمیرسند این داستان یک خطی تمایشنامه استرالیا است که در فضایی برزخ اور به وقوع میپیوندد

 تئاتر اصفهان-  وحید عمرانی (عضو کانون بین المللی منتقدان تئاتر جهان)،  نمایش «استرالیا» روایت ماجرای گادین مردی با اصالت اروپایی، عدنان پسری از جنوب ایران و سامیه دختری افغان است که برای مهاجرت به استرالیا راهی می شوند اما هرگز به مقصد نمی رسند. مکانی که داستان نمایش در آن اتفاق می افتد، فضایی برزخ وار است که این سه تن پس از مرگ خود در آن حضور دارند و هر کدام آنچه بر او گذشته را برای تماشاگر حکایت می کند. ساختار متن، ساختاری روایی است که در قالب زمان حال و دقیقاً با فعل های مضارع اخباری روایت و توصیف می شود. پیام لاریان تم اصلی نمایش خود را بر مفهوم پدیدۀ «مهاجرت» بنا نهاده است. پدیده ای که به ویژه در دهه های اخیر یکی از آسیب های مبتلا به جامعۀ ایران بوده و همچنان نیز در صدر پدیده های آسیب رسان فرهنگی، اقتصادی و ملی در جامعۀ ما به شمار می رود. لاریان از این رو تلاش کرده تا به رسالت خود به عنوان یک درام نویس معاصر که ملزم است به مسائل و مشکلات زمانۀ جامعۀ خود بپردازد عمل کند.

 

می توان گفت که نویسنده با نگاهی افلاطونی به گسترش مفاهیم نمایشنامۀ خود پرداخته است، زیرا وی با بهره گیری از نظریۀ مدینۀ فاضله، شهر آرمانی یا به قول غربی ها همان اتوپیا که افلاطون مطرح کرده است استرالیا را در نظر اشخاص نمایش به منزلۀ یک مکان رویایی و ایده آل در نظر می گیرد، مکانی که بهشتی است بر روی زمین و این افراد چنین می پندارند که اگر به آنجا برسند تمامی رنج ها و مشکلات آنها برطرف خواهد گردید و در نهایت به آرزوهای خود خواهند رسید. لاریان در متن خود، مابین روایت های سه گانه به نوعی تفکیک قائل شده و قدری بین شخصیت های نمایش فاصله و تمایز در روایت ها وجود دارد اما پیمان کریمی در کارگردانی این اثر بیشتر سعی بر آن داشته تا این تفکیک به وصل و ارتباط تبدیل گردد و پیآمد آن جاذبه های دراماتیک بیشتری از آنچه که در قالب مونولوگ یا حتی سولی لوگ در متن آمده ایجاد شود.

 

در ابتدای مواجهۀ تماشاگر با این اجرا، اولین چیزی که توجه او را به خود جلب می کند مبحث طراحی صحنه است. طراحی صحنه ای واجد عناصر مکتب هنری سمبولیسم که در آن یک مخزن نسبتاً بزرگ روباز شبیه به یک حوض بزرگ در نقطۀ © ؛ مرکز صحنه به چشم می خورد. در پشت آن سه سکو که با سه راه مختلف به نقطۀ مرکزی می رسند. سکوها نماد شهرها و مکان های جداگانۀ زندگی این سه تن، مسیرهای چوبی نماد راه های متفاوت آنها برای رسیدن به ماجرایی مشترک و مخزن آب در مرکز نمادی از اقیانوس آرام که مابین آنها با کشور استرالیا قرار گرفته است. در بالای مخزن آب و نزدیک به سقف تشکیلاتی تعبیه شده تا هنگام طوفان های دریا قطرات آب را به حالت بارانی در مخزن فرو می ریزد و تداعی گر بارشها و طوفان های مهیب دریایی است. یکی از حُسن ها و نقاط قوّت طراحی صحنه که توسط مهرنوش مردیها انجام شده استفاده از ظرفیت های نمایش ایرانی برای طراحی است و روشن تر از همه می توان به تأثیر و اقتباسی اشاره کرد که این طراحی از تعزیۀ ایرانی گرفته است. در تعزیه می بینیم که یک تشت آب به عنوان نمادی از رود فرات به کار می رود و با تماشاگران قراردادی گذارده می شود که آن را به عنوان رود بپذیرند، در طراحی صحنۀ این نمایش نیز چنین اتفاقی می افتد و طبق پروتکل طراح با مخاطب، مخزن حوض مانند آب در مرکز صحنه به عنوان اقیانوس پذیرفته می شود. استفاده از آب در طراحی صحنه پیش از این نیز در تئاتر ایران وجود داشته و به کار گرفته شده است که برجسته ترین مورد آن مربوط می شود به تئاتر «خاطرات و کابوس های یک جامه دار از زندگی و قتل میرزا تقی خان فراهانی»؛ تئاتری فاخر که با کارگردانی و طراحی صحنۀ استاد مسلّم تئاتر ایران؛ دکتر علی رفیعی در تالار وحدت از آبان تا دی ماه 1394 بر صحنه رفت. ضمن آنکه طراحی صحنۀ خلاقانۀ این نمایش را ارزشمند و کاربردی می دانم اما باید گفت که نفس حضور عنصر آب بر صحنه امکانات خاص و ویژه ای را برای استفادۀ طراح به وجود می آورد، امکاناتی که متأسفانه در این نمایش در حدی که باید از آن بهره برداری به عمل نیامده است. به عنوان مثال می توان به مبحث تلفیق نور و آب برای یک طراحی صحنۀ پویا، زنده و متنوع اشاره کرد.

 

گرچه سالن تئاتر تازه تأسیس ماه از نظر ارتفاع سقف متأسفانه در حد استانداردی قرار ندارد و به دلیل بعضی از محدودیت ها در اماکن تاریخی، امکان وجود یک طراحی فنی برای سالن تئاتر در موارد مهمی از قبیل ارتفاع و درب ویژۀ عریض ورودی برای انتقال دکور و خروج اضطراری وجود نداشته است، اما با حضور عنصر آب بر صحنه این امکان وجود داشت که همین نقص سقف کوتاه برای این نمایش تبدیل به یک حُسن ویژه گردد. مثلاً با استفاده از صفحه های انعکاس دهنده از جنس مواد خاص و ایجاد اعوجاج در نمودهای طبیعی به جای سه پردۀ سیاهی که در سه سوی صحنه وجود دارد امکان نشان دادن ارتعاشات نور بر دیوارها با بهره گیری از مخزن آب در مرکز وجود داشت که حتی در مواردی با به کارگیری تدابیر فنی دیگری می توانست نشان دهندۀ سطح زیر آب برای لحظات غرق شدن سه شخصیت نمایش باشد، در سایر لحظات نیز به عنوان یک تم زیبایی شناسانۀ ثابت برای دیگر لحظات این تئاتر محسوب گردد.

 

با توجه به نوع طراحی صحنه و ایجاد محدودیت مکانی با ساختن سکوها، راهروهای مشخص شده، مخزن مرکز و اینکه بازیگران جز در این سه نقطه اجازۀ استفاده از سایر نقاط صحنه و سالن را ندارند، در بادی امر اینطور برداشت می شود که بازیگران برای حرکت و جولان و اشتلم بر صحنه به مشکل تنگی فضا برای اکت و حرکت مواجه خواهند شد، اما با دیدن طراحی میزانسن ها در کارگردانی این اثر متوجه می شویم که این محدودیت ها تا حد قابل توجهی کاهش یافته اند. یک تم حرکتی فراگیر و فرمیکال برای بازیگران در نظر گرفته شده که در قالب فرمی تقریباً ثابت در جای جای نمایش به چشم می خورد، یعنی حرکت موزون بازیگران که حالت شناوری یک غرقه در اقیانوس را تداعی می کند. حرکات کثیر بدنی بازیگران تا حد زیادی محدودیت مکان را تحت تأثیر خود قرار داده و در خود محو کرده است.

 

شهره موسوی که خود سابقۀ چندین ساله در زمینۀ کار فرم در تئاتر دارد، در این نمایش با توجه به محدودیت حرکات موزون برای بازیگران خانم در تئاتر اصفهان نهایت تلاش خود را به کار گرفته که تحت همان محدودیت ها بتواند تا حد امکان از حرکات فیزیکال و توانایی هایش در این زمینه بهره ببرد و تا حد قابل قبولی نیز موفق به انجام این کار شده است. قوّت دیگری که در مبحث بازیگری برای او در این نمایش وجود دارد نمود دادن عوارض زیستی و ویژگی های مکانی نقش مورد نظر در شکل دهی به شخصیت مربوطه می باشد، از قبیل ارائۀ لهجه و لحن در سطحی مناسب از باورپذیری برای تماشاگر. بسیاری از بازیگران برای بازی و ایفای نقشی که متعلق به جغرافیای دیگری است به تمرین و به کارگیری لهجه اکتفا می کنند، اما بازیگر نقش سامیه موفق شده تا علاوه بر آن حتی لحن و آواهایی را نیز که در لهجۀ مردم افغان وجود دارد به خوبی تقلید کند، چنانکه در برخی موارد برای کسانی که شناختی نسبت به او ندارند ممکن است امر بر این مشتبه شود که به راستی وی دختری افغان بوده و برای ایفای این نقش از بازیگری با ملیت افغانی استفاده به عمل آمده است. محسن احمدی نیک و پوریا ریحانی بر اساس خط دهی کارگردان در شیوه های بازیگری، شیوه ای اگزجره و اغراق آمیز را چه در حرکات و چه در صدا برای ایفای نقش به کار می برند. آنها چیزی قابل ذکری از وظایف بازیگری خود را فروگذار نمی کنند و بازی های نسبتاً گرم و انرژتیکی را از خود به نمایش می گذارند.

 

 اما ذکر نکته ای در این بین خالی از لطف نخواهد بود و آن اینکه کارگردان و بازیگران به طور توأمان لازم است تا با نوع و جنس صحنه ای که بر آن اجرا می کنند آشنایی کافی و لازم را داشته باشند. به عنوان مثال حد بالا یا پایین بودن صدا در تمامی تالارهای تئاتر، مشابه همدیگر نیست، در سالنی همچون تالار وحدت یا سالن اصلی تئاتر شهر در پایتخت، مجاز نیست که صدای بازیگر از حد معینی پایین تر باشد زیرا تماشاگری که در چهارده ردیف عقب تر نشسته نیز باید بتواند صدای بازیگر را بشنود و متوجه معنی جملات او بشود، اما در جایی مثل سالن ماه اصفهان که سرجمع پنج ردیف بیشتر ندارد لازم است که در برخی موارد در این نمایش کنترل بیشتری بر روی صدا صورت گیرد تا تناسب مذکور رعایت گردد. این رعایت در برخی از شدت های حرکتی نیز لازم بود تا رعایت گردد، به عنوان نمونه باید گفت شاید تماشاگری تمایل به این نداشته باشد که حین دیدن اجرا خیس شود، اما برخی حرکات بازیگران در این نمایش به قدری شدت دارد که موجب می شود بسیاری از تماشاگران حتی تا ردیف سوم نیز خیس شوند، این درحالی است که با اندک کنترلی در هنگام غوطه وری و فرورفتن در آب آن هم به دور از دید تماشاگر که نمی تواند سطح آب را ببیند، امکانش بود تا از این اتفاق جلوگیری به عمل آید.

 

موسیقی های انتخابی و پخش صداها و آواهای ضبط شدۀ استدیویی تداعی کننده و مکمل لحظات احساسی و موارد اضطراب انگیز در این نمایش واقع می شود، هر چند بهتر این بود تا در برخی از موارد از آهنگ ها و موسیقی های کمتر شنیده شده اما همسان با جو و فضای ماجراهای نمایش استفاده به عمل می آمد. توضیحات ضبط شدۀ پایانی اجرا نیز موجب می شد تا تماشاگر عجله ای برای ترک سالن نداشته باشد و با درنگ و تأمل بیشتر، بتواند به اطلاعاتی کلی در مورد کشور استرالیا دست یابد.

 

در پایان می توان گفت که نمایش «استرالیا» برای افتتاح تماشاخانۀ تازه تأسیس ماه در اصفهان، اثری است که از حداقل های بایستۀ سطوح کیفی یک تئاتر افول نکرده و اجرایی است که می توان انجام آن را به عنوان یک حُسن آغاز برای شروع به کار این تماشاخانه به حساب آورد، باشد که در یادها ماندگار بماند. امید است که تا سالهای مدید آینده شاهد بر صحنه رفتن تئاترهایی پر کیفیت و بیان کنندۀ اندیشه ها، آلام و لذات بشری در این تماشاخانه باشیم. سالنی که همجواری آن با کاخ عالی قاپو و نمای ویژه ای که این بنای چهارصد ساله از این نقطه دارد، لطفی مضاعف به فلسفۀ وجودی آن بخشیده است.


 

 

 

 




مطالب مرتبط

نظرات کاربران